نزدیک به هم اما دور
تاریخ انتشار: ۱۲ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۴۲۸۱۸۰
افشین، مهندس کامپیوتر است و در خانه نیز پروژههایی برای انجام دارد. برایش سکوت و تنهایی نه آزاردهنده که لازمه تمرکز فکری است. از ۷ سال پیش که در این برج سکونت دارد، بجز نگهبان و سرایدار و مدیر، با کسی آشنایی ندارد. معاشرت در این برج ۱۰۰ واحدی، حلقه گمشده روابط اجتماعی ساکنانش شده و گویی همگی در انزوا و گوشهنشینی روزگار میگذرانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت:
دور از هم اما با هم زندگی میکنند. در جایی که آپارتماننشینی خانوارهای زیادی را در یک منطقه، یک محله و یک پلاک مشخص به هم پیوند داده است، منافع ساکنانش مشترک اما دلهایشان جداست. افشین، مهندس کامپیوتر است و در خانه نیز پروژههایی برای انجام دارد. برایش سکوت و تنهایی نه آزاردهنده که لازمه تمرکز فکری است. از ۷ سال پیش که در این برج سکونت دارد، بجز نگهبان و سرایدار و مدیر، با کسی آشنایی ندارد. معاشرت در این برج ۱۰۰ واحدی، حلقه گمشده روابط اجتماعی ساکنانش شده و گویی همگی در انزوا و گوشهنشینی روزگار میگذرانند. همسایگی معنا ندارد و از سرک کشیدنهای وقت و بیوقت به خانه همدیگر هم اثری نیست.
او میگوید که معاشرت این روزها شکل دیگری به خود گرفته است؛ مجازی! تعامل از بین رفته و همراهی در روابط جایی ندارد. در ازدحام اطلاعات و شلوغی آدم ها، همه چیز فیک و غیرواقعی است. به خودت که میآیی، تنها هستی و از آن همه شلوغی مجازی، خبری نیست.
سامان هم که ۳۷ ساله و ساکن برج سهند است، زندگی آپارتمانی بیدردسری دارد اما ته دلش راضی به فردی شدن خانوادهاش نیست. هرچند بهخاطر اهمیت یافتن رعایت حریم خصوصی، احساس آرامش و رضایت دارد اما به صراحت گلایه دارد که این روزها، میل به جدایی گزینی از خانواده سبب محدود شدن روابط خانوادگی شده است؛ چیزی که روند نگرانکنندهای دارد. او میگوید: شاید یکی از دلایل توسعه خانههای سالمندان، همین آپارتماننشینی و فردگرایی ناشی از آن باشد که بین آدمها فاصله انداخته است.
پروانه طور دیگری میگوید. او کارشناس روانشناسی است و در کودکیاش کنار ۵ خواهر و برادر، زندگی خوش و بیدغدغهای داشتند. در همان خانه پرصفا در انتهای کوچه بنبست که حیاط جزء جدانشدنیاش بود و شمعدانیهای رنگارنگ در باغچهاش عطرافشانی میکردند، ولی حالا در کنار همسر و تنها فرزندش در آپارتمانشان یک تراس کوچک دارند که بیشتر به انباری تبدیل شده و مجالی برای نشستن و پرورش گیاهان در آن نیست و تنها فضای باز است. همین دوری از فضای سبز برای انسانی که از ابتدای زندگی با طبیعت انس داشته است، او را به انزوا و دلمردگی میکشاند. ساکنان آپارتمانها به جای داشتن حیاط و فضای کوچک مسکونی به گلهای آپارتمانی یا مصنوعی پناه میبرند. اما فقط این نیست. ساختمانهای بلند، امکان دیدن افق و طبیعت را محدود کردهاند و حجم متراکمی از آجر و آهن و سیمان به جای چشماندازهای طبیعی در معرض دید قرار میگیرد.
در روانشناسی میگویند مسکن نامناسب بر شرایط روحی ساکنان خود تأثیری نامطلوب میگذارد و سبب افسردگی، اضطراب و بروز انواع ناراحتیهای روانی و هیجانات عصبی میشود. بنابراین اگر شرایط زیست مطلوب رعایت نشود، سکونت در چنین سازههای بلندی تأثیرات نامطلوب روانی بر افراد خواهد داشت.
طراحی آپارتمان، سنت میهمانی را که سبب پیوند خانوادهها بود، دچار تغییری نه تدریجی بلکه ناگهانی ساخت. مرضیه ۵۲ سال دارد و پس از چند مرحله بازسازی خانه کلنگیشان تصمیم گرفت به خاطر راحتی خودش در آپارتمانی نوساز زندگی کند. به عقیده او که معلم بازنشسته است، «نه فضای فیزیکی آپارتمان اجازه میهمانیهای بزرگ را به افراد میدهد و نه فضای اجتماعی برای میهمانی در آپارتمانها میسر است. ساکنان واحدهای آپارتمانی در مواقع ضروری، میهمانیها و مراسم خود را در رستورانها، پارکها و کافهها برگزار میکنند».مسیری که به نوبه خود به فردی شدن زندگی و گسستن از خویشاوندان منتهی میشود، در حالی که تا پیش از این خویشاوندان نقش مهمی در زندگی اجتماعی، هویتیابی و جامعهپذیری ایفا مینمودند.
او میگوید: محدود شدن به برخی مقررات، نبود شرایط برگزاری آداب و رسوم، نداشتن استقلال، نبود حریم شخصی به دلیل چسبیده بودن واحدها به هم و نازکی دیوارها، زیربناهای کم، همگی دست به دست هم دادهاند تا زندگی آپارتماننشینی در انزوا و گوشهگیری به سر برسد. ساختمانهای بلند شاید مشکل مسکن را از لحاظ کمی رفع کرده باشد؛ اما آسیبهایی را نیز به همراه دارد. در صورتی که شرایط زیست مطلوب در این ساختار رعایت نشود، سکونت در چنین سازههای بلندی تأثیرات نامطلوب روانی بر افراد خواهد داشت. شاید این بلندمرتبههای نوساز دارای جنبههای مثبت فراوان باشد اما از نظر کیفی باعث بروز تأثیرات روانی و محیطی ناشی از تراکم بیش از حد و گوناگونی اجتماعی در یک سطح محدود، میشود. آپارتماننشینی جمعیت را از نظر مکانی به یکدیگر نزدیک کرده ولی این جمعیت از نظر روانی از یکدیگر دورتر شده و منزوی شدهاند.
توسعه بزرگراهها، شکل استقرار آپارتمانها در کنار هم و گسترش فضای مجازی، لحظه به لحظه مردم شهرها را غریبهتر میکند و معاشرت و دیدار آنها با یکدیگر را محدودتر میسازد. شاید انسانها از نظر قربت مکانی در کنار هم باشند اما همدیگر را نمیبینند و در غربت هستند. علایق شهروندی و خصوصیات محلهای که ریشه در زندگی آدمها در کنار هم دارد، روز به روز در شهرها ضعیفتر میشود. ساکنان آپارتمانها با وجود زندگی چندساله در کنار هم حتی یکدیگر را نمیشناسند. میل به جدایی گزینی از خانواده و تخصیص یافتن فضای خصوصی به هر یک از افراد خانواده یعنی همان اتاق فرزندان و اتاق خواب والدین، نتیجه همین انزوا است. انزوایی که در رفتارهای اجتماعی نیز تأثیر گذاشته و تعاملات اجتماعی را کمرنگ میکند.
در این میان تغییر سبک زندگی، حوادث و تقدیر نیز به تشدید این انزوا و دوری از جامعه دامن میزند. در آپارتمانهای تو در تو کسی از درد همسایه باخبر نیست. اما در گذشته گرهگشای همدیگر بودند و درد و خوشیشان را به اشتراک میگذاشتند.
مسائلی مانند گرانی مسکن، اجارهنشینی و بیکاری سبب میشوند مردم برای ادامه زندگی مجبور به کوچ کردن به مناطقی با زبانهای بیگانه باشند و این مسأله اختلاف زبانی با سایر ساکنان منطقه جدید باعث بهوجود آمدن گوشهنشینی و درنهایت انزوا به ویژه در سنین بزرگسالی و پیری میشود.
تغییر سبک زندگی از سنتی به صنعتی یا از روستایی به شهری باعث میشود افراد مجبور به هماهنگکردن خود با محیط ناآشنا باشند و با محیط قبلی خود نیز بیگانه شوند که این باعث بهوجود آمدن انزوای اجتماعی میشود. انزوایی که فرد را از اجتماع به خلوت و تنهایی میکشاند.
گاهی نیز ممکن است انسانها از معلولیت یا مشکلات سلامتی خود خجالت بکشند، به گونهای که به دلیل ترس از قضاوت یا سرزنش، تمایل به جداسازی خود و جلوگیری از تعاملات اجتماعی دارند. این مسأله در افرادی که مبتلا به اوتیسم و اختلالات مشابه هستند، شایع است. ممکن است فرد به همین دلیل احساس تنهایی و افسردگی کند و انزوا را بر تعامل و مراوده ترجیح دهد.
شاید هم این در خود فرو رفتن یا کنارهگیری از اجتماع ممکن است به خاطر اخراج، برکناری یا فرار از شغل یا محل کار باشد. اگر فرد در مدت طولانی (یعنی ماهها یا سالها) نتواند شغل جدیدی پیدا کند، احساس انزوا تشدید میشود. به نظر میرسد که انزوای اجتماعی به دلیل بیکاری بویژه بر مردان تأثیر میگذارد.
آسیبهای اجتماعی هم میتواند دلیل منزوی شدن اجتماعی باشد. تمایل به جلوگیری از ناراحتی، خطرات و مسئولیتهای ناشی از قرار گرفتن در بین مردم این روزها شایع است. این اتفاق اغلب هنگامی رخ میدهد که فرد با کسانی برخورد داشته باشد که بیادب، متخاصم، انتقادگر یا قضاوت کننده و … باشند. در نتیجه شخص ترجیح میدهد که برای جلوگیری از دردسرها و مشکلات برخورد با مردم، تنها باشد. اما انزوا هر دلیل و بهانهای داشته باشد، روند نگرانکننده و ویرانگری دارد پس فرو ریزید دیوار تنهایی را.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: آپارتمان برج رفت و آمد شهید القدس چهارمین سالگرد شهادت سردار سلیمانی شهادت سردار سلیمانی مجلس شورای اسلامی آپارتمان نشینی آپارتمان ها کنار هم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۴۲۸۱۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلامت از ارکان اصلی خوشبختی و بهروزی/ خانواده سلامت محور «زندگی زیسته» سالمی دارد
معاون فرهنگی و اجتماعی پلیس در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت، وجوه مهم سلامت را برشمرد و بر نقش خانواده در سلامت افراد تاکید کرد.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، سردار دکتر سعید منتظرالمهدی در یادداشتی به مناسبت هفته سلامت آورده است:
یکی از ارکان اصلی خوشبختی و بهروزی، «سلامت» است. چه، با برخورداری از تراز بالای صحت و سلامت است که میتوان برای تحقق اهداف ریز و درشت زندگی و بیشینه سازی شادابی و موفقیت، گام فراسو نهاد و جهد و جد روزافزون نمود. لیکن، نباید از یاد برد که قلمرو و حیطه سلامت هرگز در سطح «سلامت جسم» محدود نمیماند بلکه حیطههای پر اهمیت دیگری را نیز در بر میگیرد که از آن میان سه حیطه دیگر سلامت، یعنی «سلامت روان»، «سلامت اخلاق» و «سلامت اجتماعی» در خور توجه فزون تری هستند (نیازی به یادآوری نیست که این چهار حیطه سلامت پیوند وثیق و جدایی ناپذیری با یکدیگر دارند و لاجرم زوال یا نقصان هریک قادر است آن سه دیگر را دستخوش کژکارکردی نماید).
چنانچه از حیث یادآوری و بیش و کم از منظر امروزین بخواهیم تعریفی بس مختصر از این چهار حیطه سلامت به دست دهیم چنین میتوان گفت که جسم آنگاه سالم است که بتوان بی هیچ محدودیتی از همه ظرفیت و توان آن برای «نیکو زیستن» بهره جست، روان نیز زمانی در سلامت است که نه تنها در دام هیچ «تعارض» آشفته ساز و نشانگان ملال انگیز و تنیدگی آشوبناکی گرفتار نشده باشد بلکه لبریز سُرور و وجد و خرسندی و پیوسته در تعالی و پویایی باشد. به همین قیاس سلامت اخلاقی نیز به حالتی اطلاق میشود که ذهن و ضمیر فرد عاری از «احساس گناه» باشد؛ آشکار است که لازمه فراچنگ زدن چنین خلق و حالتی آن است که فرد در کنش و منش و بینش خود، «فضایل اخلاقی» (نظیر صداقت، عدالت، اصالت، امانت و جز آن) را فرو نگذارد و برای بیشینه سازی آنها پیوسته بکوشد. سر انجام، مراد از «سلامت اجتماعی» آلوده نشدن به آسیبهای مختلف از یک سو و داشتن ارتباط و تعامل «شفابخش» با جمع و جامعه از دیگر سو است.
ناگفته پیداست که یک دوجین عامل را میتوان نشان کرد و نشان داد که بر هر یک از این چهار حیطه سترگ سلامت تاثیر میگذارند. اما، تردیدی نمیتوان کرد که در این میان سهم و نقش خانواده برجستهتر است. چون همانگونه که میدانیم در خانواده است که «اندیشه» شکل میگیرد، «شخصیت» فرا میبالد، «منش» نضج مییابد، «نگرش به خویشتن» پایه ریزی میشود و «نحوه رفتار» در برابر پدیدهها و در شرایط مختلف، سمت و سو داده میشود.
حال این پرسش در برابر ما عرض اندام میکند که کدام خانواده قادر است تراز و میزان هر یک از چهار نوع سلامت را ارتقا دهد و مانع از فرو شدن در «بیماری» و نقصان سلامت شود؟ در پاسخ به این پرسش میتوان انبوهی شاخص و ملاک را برای «خانواده سلامت محور» و «سالم پرور» فهرست کرد. لیکن به باور من از آن میان شاخصهای زیر اهمیت بیشتری دارند:
۱. سبک زندگی برخوردار از تحرک بهینه (۶۰ دقیقه در روز)، بهداشت مطلوب، چک آپ دوره ای، تفریح به موقع و تغذیه مناسب. چنین سبکی نه تنها به سلامت جسم یاری میرساند بلکه سلامت ذهن و روان را نیز مضاعف مینماید.
۲. پیروی از الگوی گفت و گوی سازنده برای از میان راندن تعارضات ناگزیر زندگی. در چنین خانوادهای کمتر مشاجره و منازعه و مجادله دیده میشود. چه، اینگونه خانوادهها زبان و کلام را در جهت «مفاهمه» و مصالحه بکار میگیرند و با گفت و شنود به موقع مانع از سایه انداختن تعارضات و مسائل حل نشده بر ساحت جان و روان میشوند.
۳. افزایش مستمر ذخیره شناختی. در خانواده سلامت محور، مطالعه و یادگیری رفتاری رایج و مستمر است و لاجرم اعضای اینگونه خانوادهها پیوسته دانایی خود را افزایش میدهند و اندیشه خود را زیبا و غنی میسازند. آنان همچنین میکوشند تا «دانش» خود را به «خِرد» تبدیل سازند و آن را در کنش و عمل خود بکار بندند. ناگفته پیداست که پیامد دانایی، خردمندی و «اندیشه زیبا» خوشامدگویی مستمر به زیباییهای بیکران زندگی و شادابی و شورمندی جسم و روان است.
۴. فضیلتمند زیستن. در خانواده سالم پرور و سلامت محور به فضائل اخلاقی نه تنها در «گفتار» بلکه در «کردار» ارج نهاده میشود. به همین سبب اینگونه خانوادهها اغلب با خود و دیگران «در صلح» و آرامش هستند.
۴. برخورداری از روابط و پیوندهای اجتماعی خرسند ساز. چنین پیوندی نوعی «حمایت اجتماعی» است که همچون «سپری نیرومند» از اعضای خانواده در برابر سختیها و رنجهای ناگزیر زندگی حفاظت میکند (یادمان باشد که در جهان بودن یعنی با دیگران بودن).
خلاصه آنکه، خانواده سلامت محور «زندگی زیسته» سالمی دارد و لاجرم احساس خوشبختی و بهروزی و شادابی آن پیوسته در حال افزایش است.